جزئیات محصول

 کاربر گرامی در این بخش برای شما تیم پرپروژه فیلم نامه کوتاه با موضوع مورد نظر اشاره کرده است ، در صورتی که موضوع شما با موضوع این فایل متفاوت می باشد از بخش دانلود فیلم نامه فیلم کوتاه سایت پرپروژه فیلم نامه های دیگر را مشاهده و دانلود نمایید . در صورتی که نیاز به تهیه فیلم نامه به صورت سفارشی داشته باشید می توانید با شماره 09050394455 تماس حاصل فرمایید.

خلاصه داستان:

فیلم کوتاه "داستان عاشقانه در زندگی روزمره" روایت‌گر یک داستان ساده و در عین حال پرمعنا از عشق است که در دل روزمرگی‌ها و کارهای روزانه افراد اتفاق می‌افتد. این فیلم نشان می‌دهد که عشق می‌تواند در کوچک‌ترین لحظات زندگی معمولی و حتی در مشغله‌های روزانه پیدا شود، جایی که کسی انتظار ندارد و زندگی به‌طور عادی پیش می‌رود. اما در دل این رویدادهای ساده، می‌توان عشق را درک کرد.

الهام، زن جوانی است که به‌عنوان فروشنده در یک کتاب‌فروشی کوچک کار می‌کند. او با شخصیت آرام و مهربان خود به مشتریان کمک می‌کند و روزهایش را با خواندن کتاب‌های مختلف و کار کردن در فروشگاه می‌گذراند. الهام هر روز به‌طور روتین به سر کار می‌رود و به نظر می‌رسد که هیچ تغییر خاصی در زندگی‌اش وجود ندارد. او از زندگی ساده خود راضی است، اما به‌طور درونی از اینکه روابط عاطفی جدیدی را تجربه نکرده، کمی احساس تنهایی می‌کند.

آرش، مردی است که به‌عنوان طراح گرافیک آزاد فعالیت می‌کند و بیشتر وقت خود را در خانه می‌گذراند. او به‌طور معمول صبح‌ها به کافی‌شاپ‌های محلی می‌رود تا کارهایش را انجام دهد و برای انجام پروژه‌هایش نیاز به مکان‌های آرام و شلوغی ندارد. آرش به نوعی احساس می‌کند که زندگی‌اش بی‌هدف و بدون تغییر پیش می‌رود و خیلی وقت‌ها درگیر مشغله‌های کار و زندگی روزمره‌اش می‌شود.

یک روز، آرش برای خرید کتاب به کتاب‌فروشی الهام می‌رود. او به‌طور اتفاقی کتابی را که مدت‌ها به دنبال آن بوده، پیدا می‌کند. آن روز فقط یک خرید معمولی برای آرش است، اما این دیدار اولین ملاقات او با الهام می‌شود. الهام که از دیدن او و خریدش خوشحال می‌شود، در حین صحبت، کم‌کم متوجه می‌شود که آرش فردی است که به دنیای هنر و خلاقیت علاقه زیادی دارد.

آنها پس از این ملاقات، به‌طور تصادفی در روزهای مختلف به هم می‌خورند. آرش برای کار، به‌طور مرتب به کتاب‌فروشی می‌آید و الهام نیز هر روز در همین مکان حضور دارد. هر ملاقات کوتاه و بی‌سر و صدا، کم‌کم به یک رابطه آشنا و عاطفی تبدیل می‌شود. آنها به‌طور طبیعی و بی‌دردسر شروع به گفتگو می‌کنند و در همین گفت‌وگوهای ساده، جذابیت‌های مشترکشان را پیدا می‌کنند.

این داستان عاشقانه به‌طور تدریجی در پس‌زمینه زندگی روزمره شکل می‌گیرد. این دو نفر در لحظاتی کوچک از زندگی‌شان با هم آشنا می‌شوند؛ لحظاتی مانند خرید کتاب، نوشیدن قهوه در کافی‌شاپ، یا گفتگوهای کوتاه هنگام عبور از خیابان. فیلم به‌طور عمیق نشان می‌دهد که عشق می‌تواند در جایی که انتظارش را نداریم، حتی در دل روزمرگی‌های ساده، پیدا شود.

در پایان فیلم، الهام و آرش در یک روز معمولی با یکدیگر در یک پارک کوچک می‌نشینند و درباره زندگی و آینده صحبت می‌کنند. هیچ چیز خاص یا دراماتیکی در این لحظه وجود ندارد، اما آن‌ها در این لحظه ساده و آرام متوجه می‌شوند که در دل همین روزهای معمولی، عشق و ارتباطی عمیق شکل گرفته است.

تحلیل فنی:

  1. فضاسازی:

    • کتاب‌فروشی: فضای کتاب‌فروشی باید کوچک، آرام و دنج باشد. قفسه‌های پر از کتاب، نور ملایم و محیطی ساده که فضایی صمیمی و آشنا را به نمایش می‌گذارد. این مکان می‌تواند نماد یک دنیای آرام و واقعی باشد که در آن شخصیت‌ها بدون هیچ عجله‌ای در حال تجربه زندگی روزمره خود هستند.
    • کافی‌شاپ و خیابان‌ها: این مکان‌ها باید حس زندگی شهری و روزمره را منتقل کنند. کافی‌شاپ‌ها باید فضای راحت و خودمانی داشته باشند که مکانی برای استراحت و گفت‌وگو باشد. خیابان‌ها نیز باید شلوغ و پر از افراد باشند تا نشان دهند که در هر گوشه‌ای از زندگی، لحظات خاص و عاشقانه می‌توانند رخ دهند.
    • پارک: در پایان فیلم، پارک باید فضایی آرام و طبیعی باشد که نماد کشف لحظات ساده و واقعی از عشق است. در این فضا، هیچ چیزی فراتر از این لحظات آرام و واقعی نیست و این نشان‌دهنده عمق ساده و زیبای رابطه است.
  2. شخصیت‌پردازی:

    • الهام: شخصیتی است که در ابتدا کمی تنها و بی‌خبر از تغییرات بزرگ در زندگی خود است. او به زندگی خود عادت کرده و بیشتر به جنبه‌های حرفه‌ای و شغلی توجه دارد، اما در دلش تمایل به تجربه یک رابطه عاشقانه و واقعی دارد. شخصیت الهام باید مهربان، ساده و در عین حال کمی محتاط باشد.
    • آرش: آرش شخصیتی است که به دلیل مشغله‌های کاری و زندگی روزمره، گاهی احساس می‌کند که از ارتباطات عاطفی دور است. او به نوعی احساس می‌کند که زندگی‌اش به یک روند ثابت تبدیل شده و به دنبال راهی برای تغییر این وضعیت است. شخصیت او باید فردی باز و البته کمی سرسخت باشد که نیاز به روابط صمیمی دارد.
  3. روند داستان:

    • آشنایی اتفاقی: اولین ملاقات الهام و آرش در یک خرید ساده و روزمره اتفاق می‌افتد. این شروعی ساده و بدون اغراق است، اما همین آغاز ساده باعث به وجود آمدن ارتباطی عمیق می‌شود.
    • گفتگوهای کوتاه و بی‌دردسر: در طول فیلم، ارتباط آن‌ها بیشتر از طریق گفتگوهای کوتاه در محیط‌های روزمره شکل می‌گیرد. این لحظات باید طبیعی و بی‌سر و صدا باشند و هیچ‌گونه پیچیدگی در روند رابطه وجود نداشته باشد.
    • نهایت آرامش و صمیمیت: فیلم به پایان می‌رسد با صحنه‌ای ساده و طبیعی که در آن الهام و آرش در پارکی نشسته‌اند و درباره زندگی صحبت می‌کنند. هیچ اتفاق بزرگ یا شگفت‌انگیزی رخ نمی‌دهد، اما این صحنه نشان‌دهنده عمق احساسات و ارتباط آن‌هاست.
  4. تم و پیام:

    • عشق در دل روزمرگی‌ها: این فیلم به تماشاگران نشان می‌دهد که عشق در لحظات ساده و روزمره زندگی یافت می‌شود. عشق واقعی ممکن است در بزرگ‌ترین یا دراماتیک‌ترین لحظات نباشد، بلکه در دل روزهایی که به‌نظر بی‌اهمیت می‌آیند، می‌تواند رخ دهد.
    • عشق در میان شلوغی‌ها: فیلم همچنین به این نکته اشاره دارد که حتی در دنیای شلوغ و پرسرعت امروز، می‌توان در میان مردم و زندگی روزمره به روابط عاطفی واقعی دست یافت، اگر فقط دقت و توجه لازم را داشته باشیم.
  5. استفاده از موسیقی:

    • موسیقی آرام و ملایم: در طول فیلم، موسیقی باید آرام و بی‌صدا باشد و از سازهایی مانند پیانو و گیتار استفاده شود که حس طبیعی و آرامش‌بخش را منتقل کنند. موسیقی می‌تواند از صحنه‌ای به صحنه دیگر با حس مثبت و بی‌دغدغه تغییر کند تا انتقال احساسات صمیمی و عاشقانه را تقویت کند.
    • موسیقی ساده در صحنه پایانی: در صحنه پایانی، موسیقی باید به‌طور خاص ساده و ملایم باشد، با کمترین استفاده از سازها، که بر سادگی و طبیعی بودن لحظه تأکید کند. این بخش از فیلم باید حس رضایت و آرامش را در تماشاگر ایجاد کند.

این فیلم به‌طور کامل به این نکته تأکید می‌کند که عشق در دل روزمرگی‌ها، در لحظات ساده و بدون هیچگونه تلاشی خاص برای جلب توجه، می‌تواند زیباترین و واقعی‌ترین نوع عشق باشد.